ایماء

ایماء به معنای اشاره و کنایه؛ ساده ترین نام برای دفتری است که از هر دری سخنی کوتاه به میان آورده و امیدوار است اگر مفید نیست مضر نیز نباشد

ایماء

ایماء به معنای اشاره و کنایه؛ ساده ترین نام برای دفتری است که از هر دری سخنی کوتاه به میان آورده و امیدوار است اگر مفید نیست مضر نیز نباشد

مشخصات بلاگ
ایماء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَالْعَصْرِ ﴿١﴾
إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾
إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾
.
.
.
قال الإمام الحسین بن علی:
إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا، وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.
امام حسین علیه السلام فرمودند:
به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا هر آن جایى که دین وسیله زندگى آنها باشد، دین دار باقی می مانند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.
.
.
.
گنهکار اندیشناک از خدای/
به از پارسای عبادت‌نمای//
#سعدی

نویسندگان

۱۰۳ مطلب توسط «ابوذر محمدی» ثبت شده است

جایگاه حوزه در انقلاب اسلامی ایران از منظر مقام رهبری(دام ظله العالی)

مقدمه

نظام صدقی جامعه ناشی از ارزش ها و هنجارهای دینی و انقلابی به مثابه زیرساخت های نگرشی، گرایشی و رفتاری است. شیوه زندگی خصوصی و عمومی، نحوه نگرش به جهان و جامعه، شیوه تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی، نحوه مراودات عمومی همچون لباس پوشیدن، سخن گفتن و راه رفتن و غیره از این نظام صدقی در تاثیر است. با انقلاب اسلامی به رهبری امام به عنوان یک رهبر دینی و اجتماعی، شاهد تغییر نظام صدقی اجتماعی بودیم. بگونه ای که دین در تمام مناسبات روانی و اجتماعی جامعه و هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی توسط این عامل تغییر اجتماعی دمیده شد و ارزش های پهلوی همچون شاه پرستی و فرمانبری سلاطین و حس و روحیه اشرافی گری و خوش گذرانی، زورگویی و زورپرستی، روحیه کشورفروشی و پیمان شکنی و غیره با موج تغییراتی انقلاب اسلامی به دست امام خمینی(ره) دستخوش تغییر شد و ارزش های ناب اسلامی و انقلابی توسط گفتمان امام جایگزین آن شد.

ارزش ها به عنوان بنیادی ترین عامل سامان دهنده اجتماعی و تعریف کننده هویت جامعه ایرانی می باشد. در انقلاب اسلامی به همه چیز رنگ ارزشی زده شد و به همه چیز از منظر ارزشی نگاه می شد. در این تغییر اجتماعی، عمیق ترین ارزش های اجتماعی ارتباط نزدیکی با نهادهای مذهبی در جامعه پیدا کرد، لذا مذهب به عنوان نهادی مناسب، تجلی گاه ارزش های اساسی اجتماعی شد. این ارزش های اجتماعی که با پیروزی انقلاب و نقش حضرت امام(ره) دچار تغییر شده بود کارکردهای ذیل را ایفا کرد :

1.  انسجام مدل ها و قواعد رفتاری جامعه
2.  وحدت روانی افراد: ارزش ها سبب انسجام و یگانگی ادراک از خود و جهان می شوند و این وحدت شخصیتی افراد جامعه را در پیش داشت.
3.  یگانگی و همبستگی اجتماعی: پیوستگی با ارزش های مشترک اجتماعی شرط مشارکت با جمع شد.

در این صورت بود که با رفتاری شدن ارزش های حاصله از انقلاب، آنها را تبدیل به هنجار نمود. اگر بخواهیم برخی از این ارزش های اجتماعی که می توان گفت در آن موقع به خلقیات اجتماعی ایرانیان تبدیل شده بود را نام ببریم می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

استکبارستیزی، طرفداری از مظلومیت و احساس انزجار نسبت به ظلم، ملاطفت با ملل زیر سلطه، حس خود باوری و اعتماد به نفس ملی، همبستگی و مشارکت عمومی، روحیه استقلال طلبی و روحیه تهاجمی، روحیه پایداری و ایثار اجتماعی، روحیه پیشرفت طلبی در کنار دین باوری .

با انقلاب اسلامی که کانون آن انقلاب در ارزش های اجتماعی به دست حضرت امام(ره) بود، روان اجتماعی مردم نیز تغییر کرد و با وقوع جنگ و دفاع مقدس، ارزش های والای دیگری هم به نظام ارزشی جامعه افزوده شد. پتانسیل قیام های مردمی در انقلاب و شهادت در آن مسیر به همراه آموزش های ناب ارزشی و انقلابی توسط امام و یاران و شاگردانش سبب پمپاژ ارزش در سطوح مختلف اجتماعی شد و چون توده مردم خود را در خطاب مستقیم و بی واسطه آن ارزش ها می دیدند، خیلی سریع این ارزش ها به هنجار و رفتار ایرانی تبدیل می شد. با شروع جنگ تحمیلی این ارزش ها روح و امید مضاعفی گرفت و در چهره دفاع مقدس خود را نشان می داد. اما پس از جنگ و در دهه 70 و 80 شاهد افول ارزش ها در چهره جامعه و رفتار اجتماعی ایرانیان بوده ایم. این افول هر چند که به کندی اتفاق افتاد ولی ابتدا در ارزشها و پس از آن در نگرش و گرایش و سپس در رفتار اجتماعی خود را نشان داد.

 

 

شاید بتوان گفت که سازه نظام ارزشی و صدقی بهترین مقوله ای است که در تبیین بستر پیدایش و تداوم انقلاب اسلامی برای گروه مرجع اجتماعی روحانیت می توان توصیف کرد. نظام صدقی در دوره پهلوی و شاهنشاهی از چنان مختصاتی برخوردار بود که امام خمینی (ره) توانست با تغییر آن مبنای اجتماعی تشکیل حکومت اسلامی را تاسیس و بسط دهد. نقش روحانیت نیز در این نظام صدقی به عنوان دالّ های معنادار حکایت می شود.

اما علی رغم زحمات فراوان در تولید و بسط نظام صدقی جدید انقلابی و اسلامی، شاهد افول نظام ارزشی در رفتار اجتماعی ایرانیان هستیم که نقش و کارکرد روحانیت نیز دچار تحویل و برخی اشتباهات شده است. این مقاله سعی بر آن دارد تا با بررسی علل افول ارزش ها به عنوان بستر اقدام حوزه های علمیه، به برآورد مختصات گفتمانی رهبری از نقش حوزه های علمیه و نسبت آن با انقلاب اسلامی بپردازد.

علل افول ارزش ها

1)      فرایند نارسا و ناکام تبدیل ارزش ها به هنجارهای اجتماعی: ارزش های اسلامی و انقلابی دهه اول انقلاب علی‌رغم سرمایه گذاری سنگینی که برد ولی به اعتقادات درونی و رفتار اجتماعی اکثریت مردم تبدیل نشد و تلاطمات و تحولات سریع و سنگین دهه اول فرصت و مجال درونی شدن آن ها را گرفت.

2)      تغییر و جابجایی ارزش های مسلط (نظام صدقی) جامعه: زمانی که ارزش های اجتماعی به طور گسترده و وسیع پذیرفته شده و نهادینه شوند، همانند یک چسب عمل می کند و مردم پیرامون آن به طواف می پردازند. در فرایند انتقال ارزش ها و هنجارها به نسل های دوم و سوم انقلاب نارسایی و انسدادهایی رخ داد و حتی در برخی موارد مشاهده می شود که نسل انقلاب در حال عبور از ارزش های انقلابی خود است در این صورت دیگر نمی تواند نسل اول هادی و رسانای ارزش اجتماعی انقلاب اسلامی باشد.

3)     کاهش مقبولیت و مشروعیت گروه های مرجع و حاملان اصلی ارزش های اجتماعی: ثبات و بقاء ارزش های اجتماعی حاصل از انقلاب اسلامی باید در نهادهایی رسوب می کرد تا رد خویش را به جای می گذاشت. از جمله این نهاد ها بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، مساجد و تکایای مذهبی و حوزه های علمیه می باشد که بنیادهای بازتولید ارزش های اجتماعی اسلام و انقلاب محسوب می شدند و می شوند. اعتماد اجتماعی جزء تسهیل کننده تعاملات اجتماعی و سبب حل مسائل و مشکلات متقابل اجتماعی است. اعتماد عمومی به گروه های مرجع اجتماعی سبب مشروعیت و مقبولیت این گروه ها می شود. عدم اعتماد مردمی نشانگر نداشتن تلقی روشن و مطمئنی از انگیزه دیگران در روابط متقابل است. گروه های مرجع همانند گذشته قدرت اجتماعی بازتولید ارزش های اجتماعی را ندارند.

4)      بروز و ظهور ارزش های کاذب: جهانی سازی و غربی سازی و تهاجم فرهنگی غرب در تمام عرصه های علمی و اجتماعی به تولید و نشر ارزش های کاذب می پردازد. دژهای ملی و هویتی ما در گذر تولید ارزش های کاذب در معرض تهدید قرار گرفته است. راهبردهای استحاله فرهنگی نظام و تبلیغ آگاهانه یا ناآگاهانه نخبگان ، به تولید و ترویج این ارزش های کاذب پرداخته و بستر افول ارزش های اصیل اجتماعی انقلاب اسلامی را ایجاد کرده است.

5)      گسترش شبهات دینی در سطح عمومی جامعه: گسترش شبهه نقش بسیار مخربی در شالوده شکنی نظام ارزشی مسلط و تقلیل گرایشات ارزشی دارد. شبهات دینی با حصارشکنی از چهره بسیاری از قواعد و مدل های نظام صدقی جامعه به تقدس زدایی و عرفی شدن آن می شود و در نتیجه نقش ارزش ها در مناسبات و روابط اجتماعی دچار تزلزل و کم رنگی می شود.

6)      گسترش ابتذال اخلاقی و اجتماعی: بی هنجاری جامعه در گروی ابهام در ارزش هاست لذا از آنجا که ابتذال اخلاقی و اجتماعی نشانه بی هنجاری و به تبع آن بی ارزشی شدن جامعه است ؛ تهاجم فرهنگی در عرصه فرهنگ عمومی سبب به ابتذال کشاندن آن می شود و در این صورت با تغییر رفتار ارزشی اجتماعی شاهد نگرش ها و گرایش ها و در نتیجه ارزش های اجتماعی خواهد شد.

7)      چند ارزشی شدن (تکثر ارزشی) فضای عمومی جامعه: چند ارزشی در برخی موارد سبب تضاد ارزشی در جامعه می شود. ارزش های توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در دهه های بعدی انقلاب اسلامی به تعارض و تضاد با ارزش های دهه اول سبب شد و این ارزش ها علاوه بر تزریق دوگانگی و ریای اجتماعی در عرصه عمومی مردم ، تعادل روانی جامعه را از بین می برد لذا می توان گفت تضاد ارزشی مرحله ای از فرایند تغییر ارزش هاست.

مختصات گفتمانی رهبری انقلاب اسلامی از حوزه های علمیه

تحلیل گفتمان بیانات رهبری انقلاب اسلامی در سالیان اخیر حکایت از توجه جدّی ایشان به دو مقوله کلیدی دارد : اول، تحوّل در حوزه های علمیه و دوم، تعامل حوزه علمیه و نظام اسلامی.

ایشان کلیه مسائل و راهبرد های حوزه های علمیه را در این دو عرصه بیشتر مورد توجه قرار می دهند:

تحول در حوزه های علمیه

رهبری تحول در سه خرده نظام آموزش[1]، پژوهش[2] و تبلیغ باید در دست فضلای حوزه باشد[3].

1)      تحول در هر سه محور باید از طبقات نخبه پایین حوزه به بالا خودجوش حاصل شود.

2)      طلاب جوان و فاضل و خوش فکر باید سر سلسله تحول آفرینی در حوزه های علمیه باشند.

3)      البته تحول آفرینی نخبگان به هیچ عنوان نافی وظایف اصلاحی نظام رسمی حوزه در سه محور مذکور نیست.

مناسبات حوزه علمیه و نظام اسلامی

حوزه های علمیه و طلاب باید خود را مسئول نظارت فرهنگی و معنوی بر تمامی ارکان نظام و مسئول تمام جوانب زندگی دینی مردم[4] بدانند. طلاب و حوزه های علمیه دو وظیفه نظارتی دارند:

1)      نظارت معنوی بر تک تک افراد جامعه[5]

2)      نظارت بر نظام فرهنگی و معنوی کشور: اگر یک برش افقی بر خرده نظام های سیاسی، اقتصادی، قضایی و اجتماعی بزنیم و آنرا نظام فرهنگی بنامیم، طلاب و حوزه های علمیه باید مسئول طراحی و نظارت بر این نظام فرهنگی و معنوی باشند . طلاب و روحانیت باید نسبت به تغییرات در شاخص های فرهنگی حساس و دائما آن را رصد کنند .

فقه اکبر، تئوری اداره زندگی از دنیا تا عقبی است . فقاهت در دین نیز در گروی تعلیم و تعلم  این فقه است .ایشان مسئول تمام جنبه های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی می باشند که پاسخ گویی به این زمینه ها در گروی تاملات فقهی و اخلاقی، فلسفی و کلامی می باشد .

امثال علامه طباطبایی با کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و سایر آثارشان خود را مسئول تمام جوانب زندگی مردم می دانستند، لذا با وجود اینکه می توانستند به فقه و اصول صرف بپردازند ولی توجه و تدقیق به ابعاد فلسفی و کلامی دین را لازم می دانستند. امثال ایشان به عرصه ذهنیت جامعه توجه می کردند و سئوالات اساسی را که در سطوح مختلف مردم مطرح بود بررسی و تحلیل می کردند . برخورد فعالانه با چالش های فکری و فرهنگی مردم از وظایف اصلی حوزه ها ست.

اگر بخواهیم خلاصه کنیم وظایف حوزه علمیه را در نسبت با نظام اسلامی  ، می توان سه عرصه کلیدی برای آن بر شمرد.

1.   تبیین و گسترش باور، بینش و ارزش‌های اسلامی و انقلابی در سطح توده های مردم
2.   تعمیق و توسعه دانش و معرفت اسلامی به مثابه نظریه پردازی و پشتوانه نظری نظام اسلامی
3.   کنترل و نظارت محتوایی و معنوی بر تمامی ارکان نظام اسلامی

مدل نهایی تحلیل گفتمان رهبری انقلاب اسلامی درباره حوزه علمیه

نقش و کارکرد روحانیت به عنوان یک گروه مرجع تاثیرگذار اجتماعی همواره در بستر فراز و فرود ارزش های اجتماعی بازتعریف می شود. در حال حاضر این نقش ها و وظایف دچار تحویل و دگرگونی هایی شده است که توجه به خطوط اصلی راهنمایی رهبری انقلاب اسلامی می تواند جایگاه و ساختار دقیق تر و بهینه تری را پیش روی نهاد روحانیت قرار دهد.

 

 

----------------------------------------

منابع :

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار علما و روحانیون استان خراسان شمالی،  19/07/1391

بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه‌، 20/07/1390

بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم، 29/07/1389

بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، 17/08/1385

رفیع پور، فرامرز(1379)، توسعه و تضاد، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، صفحه 8

جمال زاده(1345)، خلقیات ما ایرانیان، فروغی، تهران

کسروی، احمد،(1357)، در راه سیاست و سرنوشت ایران، شرکت سهامی چاباک، تهران، صفحه 27

 


[1] در حوزه آموزش، تحولات ذیل مطرح است:

1)      انعطاف پذیری نظام آموزشی حوزه(آزادى انتخاب درس و استاد و گرایش مطالعاتی، بر حسب استعداد و علاقه طلبه)

2)      سطح بندی و تخصصی شدن دروس حوزوی،

3)      بهینه کردن دوران فراگیری و آموزش از لحاظ کمی و کیفی

[2] در حوزه پژوهش، تحولات ذیل مطرح است:

1)      توجه به ابزارهاى پژوهشى جدید،

2)      هماهنگى و تعامل میان مراکز پژوهشى و نهادهاى نظام اسلامى( تعریف تحقیقات مسأله محور در حوزه های علمیه به نحوی که مسائل از دل نظام جمهوری اسلامی برخواسته باشد)

3)      توجه به تحقیقات جمعی از موارد تحول در نظام پژوهشی حوزه است.

[3] لازم به توضیح است که در چند سال اخیر مباحث تحول در نظام حوزه مطرح شده است ولی جهت گیری این تحول مشخص نشده است، لذا ساختار رسمی حوزه دچار نوعی رسمی زدگی(Formalism) شده اند و به نظر این رویکرد کافی نیست.

[4] لازم به توضیح است که هنوز در حوزه های علمیه فقه و اصول جزء دروس اصلی و فلسفه و عقاید و کلام و تفسیر و ... جزء دروس جانبی تلقی می شود. به نظر می رسد دلیل اصلی این نگاه ، فقدان توجه طلاب به تمام عرصه های حیات اجتماعی مردم است. از این رو مسأله شناسی و مسأله محوری باید در حوزه های علمیه مورد توجه و تاکید قرار گیرد.

[5] لازم به توضیح است که نوع اول از وظایف سنتی نظارتی حوزه ها و طلاب می باشد.


  • ابوذر محمدی

روزی در حدود چهل نفر از زنان قریش، گرد امده و به حضور علی علیه السلام رسیدند، گفتند: یاعلی، چرا اسلام به مردان اجازه ی چند زنی داده، اما به زنان اجازه ی چند شوهری نداده است؟!

آیا این امر یک تبعیض ناروا نیست؟!

علی علیه السلام دستور داد: ظرف های کوچکی از آب آوردند و هر یک از آنها را به دست یکی از زنان داد، سپس دستور داد همه ی ان ظرفها را در ظرف بزرگی که وسط مجلس گذاشته بود خالی کنند.

دستور اطاعت شد؛ آنگاه حضرت فرمود: اکنون هر یک از شما دو مرتبه ظرف خود را از آب پر کنید، اما باید هر یک از شما عین همان آبی که در ظرف خود داشته بردارد.

گفتند: این چگونه ممکن است؟! آبها با یکدیگر ممزوج شده اند و تشخیص و تمییز آنها ممکن نیست.

علی علیه السلام فرمود: اگر یک زن چند شوهر داشته باشد، خواه یا ناخواه با همه ی آنها همبستر می شود و بعد آبستن می گردد، چگونه می توان تشخیص داد که فرزندی که به دنیا آمده است از نسل کدام شوهر است.

***

البته این بهترین و ساده ترین دلیلی بود، که آن حضرت برای آنان اقامه کرده است، و گرنه، از جهتی دیگر: زن مانند مرد نیست که فقط بر اساس نیاز غریزه ی جنسی تن به ازدواج دهد، بلکه زن بیشتر از غریزه ی جنسی، به محبت و عاطفه می اندیشد و لذا زن در چند شوهری هرگز نمی توانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جلب کند. از این رو چند شوهری نظیر روسپی گری همواره مورد تنفر زن بوده است. علی هذا چند شوهری نه با تمایلات و خواسته های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته ها و تمایلات زن.

  • ابوذر محمدی

امروز بعد از سال ها ناپرهیزی کرده و نماز جمعه را بر فرادای احتیاطی ترجیح دادم؛ و با

ابراز نگرانی و تأسف امام جمعه محترم از دستور حمله زمینی اسرائیل؛ موتور تجزیه و تحلیل های رادیکالی من هم روشن شد...

در راه بازگشت به منزل چند کلمه و عبارت باعث سکوت معنا دار من شده، و شدیدا ذهنم را مشغول و مکدر کرده بود

-پاره پاره شدنِ پاره تن جهان اسلام

-از نیل تا فرات

-جنگ نسل پنجم

-سپر موشکی ایران

-جنگ نسل چهارم

-شکست به ظاهر بیداری اسلامی

-مذاکرات وین و ژنو

-ظهور جریاناتی تکفیری موسوم به النصره و داعش، پس از طالبان و القاعده

-سکوت معنا دار جهان اسلام

-تحلیل قوای سپاه قدس، حزب الله و جهان اسلام در طول درگیرهای فرسایشی سوریه و عراق

-سر در گمی زمامداران حق جو جهان اسلام همچون حماس

و حالا

اگر او ضاع  بدین صورت ادامه یابد دو راه حل برای خروج از این بحران پیش روی جمهوری اسلامی خواهد بود( البته حدس می زنم که حضرت آقا، شخصا روز قدس خودشون نماز جمعه رو بخونن و اسرائیل رو تهدید جدی کنن):

1)     یا حمله موشکی ایران، که بسیار بعید است

2)     یا دادن امتیازات فراوان در مذاکرت وین که فرض می کنیم خیلی اتفاقی با ایام حمله اسرائیل به غزه همراه شده( اگر یادتون باشه، بعد از ژنو آمریکا یکی از شرایط دور بعدی مذاکرات رو تعطیلی صنعت موشکی ایران قرار داده بود).

و اما تحلیل و توضیحات رادیکالیم:

با این که آمریکا و اسرائیل خود نظریه پردازان جنگ های نسل پنجم هستند؛ اما در مدت قریب به پنج سال با همکاری بعضی خائنین و ساده اندیشان و فریب خوردگان، جهان اسلام را وارد جنگ های نسل چهارمی با شیوه ی فرسایشی کردند(شورش های مسلحانه داخلی سوریه به بهانه بیداری اسلامی)؛ که نتیجه ای جز تحلیل تمام جهان اسلام در راستای تحقق نقشه ی بازی گردان اصلی سناریویِ از نیل تا فرات، یعنی اسرائیل نداشت.

و امروز که این چند خط را می نویسم، به خوبی برایم روشن است که متأسفانه، نه حماس بعد از سه سال مداخله و اعزام نیرو و تسلیحات به نفع گروه های تکفیری مبارز در سوریه؛ حماس گذشته است.

و نه حزب الله و سپاه قدس، همانند جنگ 33 روزه و 22روزه و 11 روزه و 7 روزه هستند.

به نظرم اسرائیل با عبرتی که از جنگ های گذشته اش گرفته بود، این بار بسیار حساب شده و پیچیده تر به دل فلسطین زد.

اصلا ای کاش امروز هم احتیاط می کردم و به نماز جمعه نمی رفتم...


  • ابوذر محمدی

*با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید
در ماه رمضان هم - در همه روزها و شبها - دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لیلةالقدر خیر من الف شهر. تنزّل الملائکة والرّوح. فیها بإذن ربّهم من کل امر». شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند. شب سِلم و سلامت معنوی - سلامٌ هی حتّی مطلع الفجر - شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵

*ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید
قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که ان‌شاءاللَه قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آن‌چنان که شایسته مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. ۱۳۸۲/۰۸/۲۳

*از رذائل مادی خود را دور کنید
ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها[ی لیالی قدر] برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیله‌ی عروج مؤمن است. دعا هم معراج مؤمن است، شب قدر هم معراج مؤمن است. کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم. دلبستگی ها، بدخلقی ها - خلقیات غیرانسانی، ضدانسانی - روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبله های روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵

*بهترین اعمال در این شب، دعاست
فرمود «لیلةالقدر خیر من الف شهر»؛ شبی که به عنوان لیلةالقدر شناخته شده است و مردد است بین چند شب در ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. در ساعت‌های کیمیایی لیلةالقدر، بنده‌ی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست... احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شب‌های قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. در روایت وارد شده است که دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ی اینها دعاست. دعا یکی از مهمترین کارهای یک بنده‌ی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹

*به معانی دعاها توجه کنید
ادعیه‌ی رسیده‌ی از معصومین (علیهم‌السّلام) همه پرمغز، پرمضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است و غالباً در حد عالی، منتها جزو بهترینها یا شاید بهترینها، این دعاهائی است که از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) رسیده است. همین دعای کمیل یا دعای صباح یا دعای مناجات شعبانیه، که من از امام (رضوان اللَّه علیه) یک وقتی پرسیدم که در بین این دعاها شما بیشتر به کدام علاقه دارید، ایشان گفتند دعای کمیل و مناجات شعبانیه. هر دو از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است. این راز و نیاز و سوز و گداز امیرالمؤمنین و هم مناجاتهای آن بزرگوار، حقیقتاً گدازنده است برای کسی که توجه داشته باشد.
و من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

*با خدا حرف بزنید
من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصیح و زیبائی است؛ لیکن معانی، معانی بلندی است. در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست. اگر معانی این دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواسته‌ها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابی‌حمزه و دعاهای شبهای قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. بین ما و خدا حجابی وجود ندارد؛ خدای متعال به ما نزدیک است؛ حرف ما را میشنود. بخواهیم با خدا حرف بزنیم؛ خواسته‌های خودمان را از خدای متعال بخواهیم. این انس با خدای متعال و ذکر خدای متعال و استغفار و دعا خیلی تأثیرات معجزآسائی بر روی دل انسان دارد؛ دلهای مرده را زنده میکند. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

*از خدای متعال عذرخواهی کنید
شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن‌جا جای عذرخواهی نیست. این‌جا که میدان هست، این‌جا که اجازه هست، این‌جا که عذرخواهی برای شما درجه میآفریند، گناهان را میشوید و شما را پاک و نورانی میکند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. این‌جا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶

*دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید
مناسبت شب قدر، یکی مناسبت دعا و تضرع و توجه به پروردگار است که ماه رمضان بخصوص شبهای قدر، بهار توجه دلها و ذکر و خشوع و تضرع است. ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دلهایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. هر چه که در فضائل ماه رمضان و وظائف بندگان صالح در این ماه بر زبان جاری شود و بتوان گفت، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نمونه‌ی کامل آن و برجسته‌ترین الگو برای آن خصوصیت است. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

*به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید
امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. دعا، تضرّع، توبه و انابه و توجّه به پروردگار،جزو وظایف همه ماست. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصی‌تان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجّه بخواهید؛ از خدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجّه بخواهید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواسته‌هایتان را بگیرید. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

*در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید
از اوّل شب بیست وسوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی - «سلام هی حتّی مطلع الفجر» - شروع میشود، تا وقتی که اذان صبح آغاز میگردد. این چند ساعتِ این وسط، سلامِ الهی و امن الهی و خیمه‌ی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب، شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نَه برابر آن؛ «خیرٌ من ألف شهر». هزار ماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات به وجود آورد و جلب رحمت و خیر کند! این یک شب، بهتر از هزار ماه است. این، خیلی اهمیّت دارد. این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بی‌اعتباری این زندگی مادّی و این‌که همه‌ی این چیزهایی که میبینید، مقدّمه‌ی آن عالمی است که لحظه‌ی جان دادن، دروازه‌ی آن عالم است، بگذرانید. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲

*برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید
شبهای قدر را حقیقتاً قدر بدانید. قرآن صریحاً میفرماید: «خیر من الف شهر»؛ یک شب بهتر از هزار ماه است! این خیلی ارزش دارد. شبی است که ملائکه نازل میشوند. شبی است که روح نازل میشود. شبی است که خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیّت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوی، چنین شبی است! شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶

*حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید
نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریضها، به مریض‌دارها، به جانبازان، به غم دیده‌ها، به دلهای غمگین، به چشمهای نگران، به نیازهای فراوانِ انسانهایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. همه این حاجات را در این شبهای قدر، یکی یکی از خدای متعال بخواهید.
۱۳۷۳/۱۱/۲۸

* (۱۲ توصیه برای استفاده بهتر از لیالی قدر از مقام معظم رهبری)
  • ابوذر محمدی

اگر کسى خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهورى اسلامى مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامى و تشریفات اسلامى هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند. امام یک وقتى در یکى از صحبتهایشان میفرمودند: وقتى که انگلیس‌ها در دهه‌ى دوّم قرن بیستم – هزار و نهصد و خرده‌اى – آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرمانده‌ى نظامى انگلیسى دید یک نفرى فریادى بلند کرده، دارد صدایى میزند، دستپاچه شد – روى مناره یک کسى اذان میگفت – پرسید این سرو صدایى که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکى گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانى که علیه او نباشد، «الله‌اکبر» ى که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مسئله مسئله‌ى اسم اسلام و تشریفات اسلامى نیست. امروز کشورهایى اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامى را هم کم‌وبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتى‌شان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتى با آنها نیست، خیلى هم دوستند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۹۳/۴/۱۶

.

.

.

(امیدوارم به خوبی رابطه ی این پست رو با تصویر مسجد جامع کبود استانبول ترکیه بفهمید)

  • ابوذر محمدی

.

.

.

صدای خسته و خوابزده‌ی خدیجه بود. او که از برخاستن پیامبر از بستر و صدای نجوایش با خویش از خواب جسته بود، بیم آن را داشت که مباد شویش را، تب به رنج درافکنده باشد!

پیامبر، اندیشناک، گفت: دوران خواب و آسودن من به سر آمد، ای خدیجه!

چون آثار ابهام در سیمای عریض و روشن خدیجه دید، او را شرح ماجرا باز گفت. پس، روی سوی حیاط، به اندیشه‌ای ژرف‌اندر شد.

هر چند محمد از آن روز که خدیجه را به همسری گرفته غرقه‌ی آسایش و رفاه شد، چندان که اگر می‌خواست، یارای آن را داشت که مانده‌ی عمر را، برخوردار از جمله خوشی‌های مرسوم زمانه سپری سازد. لیک او هرگز به زندگانی‌ای غفلتناک تن در نداد. با این رو، اینک چون نیک می‌اندیشید، درمی‌یافت که در برابر آنچه که در این دم بر دوشش نهاده شده بود، آن زندگی پیشین ـ با جمله آن کارها و تلاش‌ها و حق‌جویی‌ها و حق‌پویی‌های توان‌فرسایش ـ چه مایه آسوده و آرام و بی‌دغدغه بوده بود!

«برخیز ای غنوده‌ی بسترِ امن و آسایش؛ که دوران خواب و آسایش تو، تا آخرین دم زندگانی‌ات، به سر آمد! برخیز و ندا در ده و خوابزدگان غافل را بیدار ساز! بر پای شو و در جهان صدا درافکن و به آغاز دورانی نو، نوید ده!»

این، نیک! برخاستن از بهر حق، اوج آرزوی سالیان دراز محمد بود. هم، یاد خدای بلندمرتبه، پیوسته با وی بود. هر چند آداب درست این یاد کرد، نیک بر او آشکار نبود... لیک، اینک چه‌سان مردم را بیم دهد و سوی خدای خواند؟ از چه کسی بیاغازد؟... که را خواند تا اجابتش کند؟ سخن وی را آیا پذیرا می‌شدند؟ دروغگویش آیا نمی‌خواندند؟... زمانه برایش چه بازی‌ها در آستین داشت که او از آنها آگهی نداشت؟...

ـ‌ هان، ای ابالقاسم؛ تو را سخت در اندیشه می‌بینم! حال آنکه این نوید می‌بایست شادمانت می‌ساخت!

پیامبر، دغدغه‌ی خاطر را بازگفت. خدیجه، ساده و سبکبار، چونان کودکی شوق‌زده گفت: این نباید که بر تو دشوار نماید!

پس، چون نشانه‌ی پرسش در دیدگان شوی دید، افزود: از مردمان یکی من! نخست از جمله‌ی ایشان، کیش خویش را بر من عرضه کن. اینک برگو که چه بایدم کرد؟

ابرهای اندوه، به یکباره گویی از آسمان دل محمد به یک سو رانده شدند. سایه‌ی تاریک غم از دیدگانش زوده گشت، و برقی از شادی در آنها جستن گرفت.

چه مایه زلال و همدل و همراه بود این زن؛ این همسر؛ این همراز؛ این یاور! دلش چه مایه دریایی بود این عزیز!

در آنگاه که محمد تنگدست و گمنام بود و خدیجه دارا و زبانزد و کانون توجه جمله بزرگان و جوانان قریش، آداب و رسم‌های دیرین را به یک سوی زد و خود پا پیش نهاد و از محمد خواستاری کرد. پس، جمله داراییِ کلان خویش را ـ بی‌هیچ دغدغه و شرط ـ بدو سپر تا آن‌سان که می‌خواست صرف کند: به هر که بخواهد بخشد و در هر کار که خواهد، افکند. دیگر، چونان ساده‌زنی ـ‌گو، کنیزی ـ سر بر خواست وی نهاد. در این سالیان، چونان مادری، روان غمگین و رنج‌دیده‌ی او را، در دریای مهر خویش آرامش بخشید. همچون یاوری، در راه‌های دشوار زندگی همراهش رفت. از بار غم‌ها و اندوه‌هایش، نیمی را او بر دوش خویش می‌کشید. چون سختی‌ها روان لطیفش را می‌آزردند، او دلجویی‌اش می‌کرد و دلداری‌اش می‌داد و آن استواری پیشین را بدو باز می‌گردانید.

.

.

.

...


*به پیشنهاد "محمد صادق ح" و خواندن سخنان مقام معظم رهبری، دل را یک دل کرده و بی هیچ شک و تردیدی، خریدمش.
و برای ادای دینی کوچک به حضرت رسول مکرم و خدیجه ی با وفا سلام الله علیهما، بخشی از این رمان را در این پست به رشته تحریر در آوردم.
  • ابوذر محمدی

.

.

.

پذیرفته اند جهان دهکده ای است...

این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورت واحد، قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک، سر باز زند.

این همان دهکده ای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روئیده است که یکصد و پنجاه کانال ماهواره ها را مستقیماً دریافت می کنند.

این همان دهکده ای است که در آن روبوت ها عاشق یکدیگر می شوند.

 این همان دهکده ای است که در تلویزیونهایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می دهند.

این همان دهکده ای است که در آن گوسفندهایی با سر انسان  و انسانهایی با سر خوک به دنیا می آیند.

این همان دهکده ای است که در آن دویست و چهل و شش نوع تجاوز جنسی رواج دارد...

 امّا عجب اینجاست که بازهم

این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان، بر رملهای فکّه زیسته اند،

همان دهکدة جهانی که در نیمه شبهایش ماه، هم بر کازینوهای لاس و گاس تابیده است

و هم بر حسینیة دوکوهه و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق به او گریسته اند.

دنیای عجیبی است، نه؟!

 

  • ابوذر محمدی

انسان همواره در تکاپو و تلاش برای رسیدن به یک زندگی بهتر است و از استعدادهای درونی و امکانات بیرونی که خداوند به او عطا کرده است، برای رسیدن به آن بهره می گیرد. تفاوت انسان ها از آنجا آغاز می شود که در مواجهه با دو سؤال ((من چه می خواهم؟)) و ((چگونه می توانم به آن برسم؟)) راه های متفاوتی را پیش می گیرند و طبیعتا به نتایج متفاوتی هم می رسند.
آگاهی از پاسخ سؤال اول، بخش مهمی از ((انسان شناسی)) است که همواره دین بر آن تاکید می ورزد و با تعبیر ((معرفت نفس)) از آن یاد می شود. آگاهی از سؤال دوم نیز از مجموعه ای از معارف اسلامی را در بر می گیرد که دین را به عنوان برنامه ای برای زندگی و رسیدن به کمال برای انسان قرار می دهد.
لذا به نظر می رسد نگاه ((انسان شناسانه)) به معارف دینی یکی از مهمترین راه های تبیین و تعلیم آن معارف است که به کمک آن می توان به انسان نشان داد که معنویت و دین، همه آن چیزهایی است که تو می خواستی و هر روز به دنبال آن هستی.

*پس از خواندن این پست انتظار آن می رود ضرورت تبیین و تبلیغ دین با دقت در زوایای روحی انسان، که تاثیر کلام را دو صد چندان کرده و سنتی قطعیست که ریشه در تعلیمات قرآن و اهل بیت داشته و دارد؛ منقح گردد.
  • ابوذر محمدی
آمریکا ستیزی نه برخوردی متعصبانه با یک ملت مستقل است و نه نوعی ملی گرایی افراطی است. آمریکا ستیزی یعنی مقابله با یک فرهنگ خاص که ما آن را ((فرهنگ آمریکایی)) می نامیم. بنابراین آمریکائی بودن تنها به کسانی که در آمریکا متولد شده اند یا به بنیان گذاران آمریکا تعلق ندارد. ((آمریکایی)) به تمام کسانی اطلاق می شود که با این فرهنگ خاص زندگی می کنند. بر این اساس، مفاهیم جغرافیایی و نژادی در این بحث جایی ندارد.
آمریکا ستیزی در برابر یک نظام تحمیلی فاسد جهانی و رهبران آن قرار گرفته و به همان اندازه که برای نجات محرومان جهان از سلطه آمریکا تلاش می کند، برای رهایی مردم آمریکا که خود نیز قربانی این نظام شده اند، تلاش خواهد کرد. مکتب ((آمریکا ستیزی)) و فرهنگ ((آمریکا گرایی)) اکنون مقابل یکدیگر واقع شده اند؛ که در این رویارویی جبهه حق و باطل اگر ((آمریکا گرایی)) پیروز شود بی شک شاهد نابودی دنیا، زوال انسانیت، نابودی تاریخ مشترک انسانها، حذف خدا و مظاهر الهی از زندگی انسان ها خواهیم بود.
.
.
.

 
 هیچ چیز بیش از سرنگون شدن هواپیمای ایالات متحده در سال1983 توسط نیروی هوایی شوروی، خشم این دولت را بر نیانگیخت و ضمیمه ی نیورک تایمز در آن ماه، هفت صفحه کامل را به این موضوع اختصاصی داد؛ اما وقتی ناو آمریکایی ((وینسس)) یک هواپیمای غیر نظامی ایران را در یک مسیر بازرگانی بر فراز سواحل ایران سرنگون کرد، واکنش کاملا متفاوت بود.
این عمل به عنوان یک اشتباه تاسف بار در شرایط دشوار که در نهایت ایرانی ها مقصر آن بودند! معرفی شد؛ در حالی که آخرین اقدام در این نمایش آموزنده، در آوریل 1990 انجام شد که فرمانده ناو وینسس همراه با افسر مامور جنگ افزار ضد هوایی به خاطر عملکرد شایسته و بی سابقه در انجام خدمات بر جسته، نشان ((لژیون مریت)) را دریافت کردند!
رسانه های گروهی نیز ظاهرا موضوع با ارزشی را برای اظهار نظر در مورد هیچ یک از وقایع نیافتند؛ در حالی که در جریان سقوط هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به شماره پرواز 655 در واپسین روزهای جنگ تحمیلی در آب های نیلگون خلیج همیشه فارس، بیش از 290 زن و مرد و کودک بی گناه کشته شدند.
.
.
.




*روزهای تابستانی م ثانیه به ثانیه می گذشت و به دنبال بهانه ای برای ورود مجدد به فضای مجازی بودم که شروع دور جدید مذاکرات برد_برد، و دیدن سایت های خبری که پر شده از تصاویر سقوط هواپیمای مسافری ایران در دوازدهم تیرماه، کار را برای سلامی دوباره به فضای مجازی یک سره کرد. دوستان ســلــامـــ...
  • ابوذر محمدی

بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
مسئلهى جمعیّت که بجد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است، مسئلهى بسیار مهمّى است. بلاشک از نظر سیاست کلّى کشور، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیّت؛ البتّه بهنحو معقول و معتدل. همهى اشکالات و ایرادهایى که وارد میشود - که بعضى از اشکالاتى را هم که مطرح میکنند ما دیدهایم - قابل برطرف شدن و قابل پاسخ دادن است.

آنچه مهم است این است که کشور ما با ظرفیّت طبیعى و با ویژگى جغرافیاى سیاسى خود احتیاج دارد به یک جمعیّت بیشتر؛ علاوه بر این -همانطور که قبلاً هم گفتهایم- مسئلهى نماى جوان براى کشور یک مسئلهى اساسى و مهم و تعیینکننده است. آنطورى که اهل علم و اهل تحقیق بررسى کردهاند و جوانب قضیّه را ملاحظه کردهاند و آمارها را مورد مداقّه قرار دادهاند، ما اگر چنانچه با این شیوهاى که امروز داریم حرکت میکنیم پیش برویم، در آیندهى نهچندان دور، یک کشور پیرى خواهیم بود که علاج این بیمارى پیرى هم درحقیقت در دسترس نیست؛ حالا نه [اینکه] در دسترس ما نیست، [بلکه] در دسترس هیچ کس نیست؛ یعنى امروز کشورهایى که در دنیا دچار پیرى شدهاند و قدرت «زاد و ولد» خودشان را از دست دادهاند، به دشوارى میشود گفت که راه علاجى براى حلّ این مشکل دارند. ما هم طبعاً با همین مشکل مواجه خواهیم شد؛ و نباید بگذاریم به اینجا برسد. البتّه مبانى اسلامى و تفکّر اسلامى در زمینهى جمعیّت و افزایش جمعیّت و با توجّه به وضع جغرافیاى سیاسى منطقه و کشور جمهورى اسلامى یک چیزهاى روشن و واضحى است.

 همایشى که آقایان گذاشتید، به نظر من جزو کارهاى بسیار خوب است. یعنى ما نمیخواهیم این قضیّه را با شعار و با «صلوات بفرستید تمام بشود» و مانند اینها پیش ببریم؛ میخواهیم مسئله به شکل عمیق و علمى حل بشود؛ گرههاى ذهنىاى که وجود دارد باز بشود، حقیقت قضیّه روشن بشود و به اعتقاد من ما میتوانیم این کار را بکنیم؛ یعنى متفکّرین ما و صاحبان دانشِ مرتبط با مسئلهى جمعیّت - در هر بخشى از بخشها - میتوانند در این زمینه منطق صحیح و قابل قبولى را ارائه کنند. این همایش البتّه قدم اوّل است، یعنى قدم ابتدایى است، [امّا] از گذاشتن قانون بهنظر من مهمتر است؛(۲) چون فرهنگسازى در این مسئله مثل خیلى از مسائل دیگر اجتماعى، حرف اوّل را میزند؛ باید فرهنگسازى بشود که متأسّفانه امروز این فرهنگسازى نیست، تعطیل است؛ با اینکه حالا گفتهشده، ما هم گفتهایم، دیگران هم گفتهاند، در مجلس هم مطرح شده، بعضىها هم کم و بیش اینجا و آنجا بحث میکنند، لکن کار فرهنگى به معناى صحیح انجام نگرفته. بهنظر من این کارِ شما کار خوبى است، کار مناسبى است؛ منتها اکتفا نکنید به اینکه یک میزگردى تشکیل بشود و سخنرانىاى گذاشته بشود و بعد مثلاً تعدادى مقاله چاپ بشود؛ اینها کارهاى لازمى است، امّا ناکافى است؛ بایستى از امکاناتى که در کشور وجود دارد استفاده کنید، فکر را در کشور بگسترانید؛ آنوقت فکرى هم که گسترش پیدا میکند، باید فکر عمیق و اساسى و منطقى و قانعکننده براى هر کسى باشد؛ بنابراین باید کار بشود روى این مسئله که لابد آقایان این کار را کردهاید. من معمولاً وقتى گروهها و افرادى دنبال این هستند که مثلاً یک گردهمایى و همایشى را ترتیب بدهند، همیشه سفارش میکنم، میگویم شما اَمَد(۳) را نزدیک قرار ندهید؛ یعنى فرصت قرار بدهید براى اینکه بتوانید کار بکنید، تا آنچه بُروز میکند در این همایش، یک چهره و نماى مطلوبى داشته باشد، آبرومند باشد. و لابد آقایان این کار را کردهاید؛ چون بحمدالله شما اهل فضل و اهل تحقیق هستید و مؤسّسهى شما، مؤسّسهاى است که سابقهى خوبى در این زمینهها دارد؛ لکن کار را به اینجا متوقّف نکنید.

 جوانب قضیّه را بسنجید، ببینید چه چیزهایى است که موجب میشود جامعهى ما دچار میل به کمفرزندى بشود. این میل به کم بودن فرزند، یک عارضه است؛ والّا انسان بهطور طبیعى فرزند را دوست میدارد. چرا ترجیح میدهند افرادى که فقط یک فرزند داشته باشند؟ چرا ترجیح میدهند فقط دو فرزند داشته باشند؟ چرا زن بهشکلى، مرد بهشکلى پرهیز میکنند از فرزنددارى؟ اینها را بایستى نگاه کرد و دید عواملش چیست؛ این عوامل را پیدا کنید، براى علاج این عوامل بیمارىزا - که به اعتقاد بنده اینها عوامل بیمارىزا است - متخصّصین و صاحبان اندیشه را بخواهید فکر کنند. فرض کنید مثلاً بالا رفتن سنّ ازدواج؛ خب بلاشک یکى از چیزهایى که بارورى را محدود میکند، بالا رفتن سنّ ازدواج است؛ خب، این یکى از کارهایى است که باید در کشور فکر بشود. چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟ مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسى و غریزهى جنسى؟ ما باید به این فکر کنیم. خب، از آنطرف میگویند که اینها خانه ندارند، شغل ندارند، درآمد ندارند؛ ببینیم چگونه میشود کارى کرد که همهى اینها با هم جمع بشود. ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستى یک نفرى یک خانهى مِلکى داشته باشد، یک شغل درآمددارى داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه، اِنَ یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه؛(۴) این قرآن است [که] با ما دارد اینجور حرف میزند. یعنى همهى آن گرههاى ذهنىاى را که وجود دارد در این زمینه، باید شما باز کنید، یعنى شأن شما و همایشى از این قبیل، این است که بایستى این کار فکرى و علمى را بکند؛ یعنى صرفاً بیان فکر، بیان خواست و حتّى شعارهایى در این زمینه نباشد. واقعاً کار بشود، کار فکرى بشود؛ عوامل کاهش جمعیّت و موجبات افزایش جمعیّت بهنحو مطلوب و با اعتدال متناسب، درست سنجیده بشود، مطرح بشود [تا] اقناع بشوند افکار نخبگان. در این زمینه خب الان عامّهى مردم، بعضىها متدیّنند، بعضىها متعبّدند، وقتى گفته میشود، میروند سراغ بارورى بیشتر؛ لکن نخبگان جامعه باید قانع بشوند، باید مسئله را قبول کنند؛ اگر نخبگان قبول کردند، کار سهل میشود، کار فرهنگسازى آسان میشود. در این زمینهها انشاءالله بایستى آقایان تلاش کنید و امیدواریم انشاءالله موفّق باشید.

بنده همچنان معتقدم کشور ما کشور هفتاد و پنج میلیونى نیست؛ کشور ما کشور صد و پنجاه میلیونى [است]؛ حالا ما دستِکم را گرفتیم گفتیم صد و پنجاه میلیون؛ بیشتر هم میشود گفت. قطعاً این کشور با این سطح وسیع، با این تنوّع آبوهوایى، با این امکانات فراوان زیرزمینى، با این استعداد بالقوّهى علمى که در این کشور وجود دارد، میتواند یک کشور پرجمعیّتى باشد و انشاءالله خودش هم این جمعیّت را اداره کند؛ یعنى همچنان که ما فکر میکنیم که اگر چهار پنج بچّه افتاد روى دوش یک خانواده وضع زندگیشان چگونه خواهد شد، فکر این را هم بکنید که این چهار پنج بچّه وقتى بزرگ شدند و کارى پیدا کردند و شغلى پیدا کردند چه کمکى میتوانند به پیشرفت کشور بکنند؛ یعنى این را هم باید فکر کرد.

 یک نگاه مقلّدانهاى به زندگى غربى یا به زندگى اروپایى وجود داشته که به اینجاها منتهى شده و میراث آن به ماها رسیده؛ ما هم در یک برههاى از زمان غفلت کردیم، کارى که باید انجام بدهیم انجام ندادیم. درحالىکه امروز در [بعضى از] همین کشورهاى غربى از کاهش بارورى دارند زیان مىبینند و پشیمانند، و در بعضى از کشورهاى غربى مطلقاً کاهش بارورى وجود ندارد؛ یعنى خانوادههاى پرجمعیّت، مثلاً خانوادهى آمریکایى با ده دوازده بچّه، چطور خانواده‌ى ایرانى [که] میخواهد از او تقلید کند باید حتماً یک بچّه داشته باشد یا دو بچّه! که این الان وجود دارد و گزارشها و خبرها از این واقعیّت به ما اطّلاع میدهد. انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
 
۱) این همایش به همّت معاونت پژوهش مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى (ره)، روز ۹ آبان سال جارى برگزار خواهد شد.
۲) در گزارش حجّةالاسلام آقاتهرانى اعلام شد که پس از تصویب سیاستها و راهبردهاى بحث جمعیّت در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، کمیسیون فرهنگى مجلس در حال کار بر روى طرحى است تا پس از طرح آن در صحن مجلس، به عنوان قانون تصویب شود.
۳) پایان
۴) سورهى نور، بخشى از آیهى ۳۲
  • ابوذر محمدی