در همین یک قدمی...*
جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ
هرگز از بی کسیِ خویش مرنج
هرگز از دوریِ این راه نگو
و از این تنهایی
و از این فاصله هایی که میانِ من و تو روییدست...
بگذار
تا که پروانه ی تنهایی از این پنجره آزاد شود
برود
بال خود را بسپارد به نسیم
قاطیِ باد شود
بگذار
کفترِ خوشبختی
روی بامِ نفست بنشیند
و اگر چه دلت آن جا تنگ است
نگذار
رنگ غم بر قفست بنشیند
هر زمانی که دلت تنگِ من است
بهترین شعرِ مرا
قاب کن، پشت نگاهت بگذار
تا که تنهایی ات از دیدنِ آن، جا بخورد
و بداند که دلِ من با توست
در همین یک قدمی...
پ-رئیسی
*چند روزیست که در حالت قبض هستم؛
خیلی خسته ام...
خدایا یه فرجی برسون...
- ۹۴/۱۱/۰۲
ولی شاید دوستاتم رو حالت قبض باشن!
بهرحال خیلی چیزا دست خود ادم نیست!مث این ک کی قبضه!یا مث اینکه دوستاش کیا باشن و با کیا اشنا بشه!