أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا
جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ب.ظ

در طول تاریخ معاصر همواره میان قدرت های شیطانی شرق و غرب جنگ و درگیری برای اداره جهان و کسب منافع مادی بوده است. به طوری که نظام های فکری از همین عقبه ی استعماری جوشیده و توانسته است به عنوان راهکاری برای اداره امور کشورها جایی برای خود باز کند.
در اولین صورت بندی که در جهان معاصر شکل گرفت حضور چهار نظام فکری مارکسیسم، لیبرالیسم، فاشیسم و نازیسم به چشم می خورد، که در تحولات جهان پس از جنگ جهانی دوم و شکست ایتالیا و آلمان از متفقین، ایدئولوژی مخصوص آنها نیز به بایگانی تاریخ سپرده می شود و جهان با دو قطب غرب لیبرالیسم و شرق مارکسیسم ادامه تاریخ می دهد.
با پایان جنگ سرد و فروپاشی قطب شرق، و به وجود آمدن جهان تک قطبی پس از سال 1990 میلادی عملا در معادلات جهانی تنها نظریه موجود در اداره ی حکومت ها، مدل لیبرالیسم بود. و این خود آغازی برای شروع استعمار فرانوین شد، که به عقیده ی فوکویاما، پایان ایدئولوژی ها در تاریخ می باشد.
در گذشته سه جامعه شناس مطرح یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر با کم ترین اختلاف، فرآیند عمومی جهان را به سمت سکولاریزیسیون و به حاشیه رفتن دین دیدند. اما با آغاز دهه ی 80 میلادی و با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران دگرباره فرضیه ی جامعه بدون دین به بایگانی تاریخ سپرده شد و جهان حرکت به سوی دینی شدن را آغاز نمود.
آری؛ با بیداری اسلامی در میان کشورهای اسلامی و مستضعف و به وجود آمدن جنبش های ضد استعمار و ضد سلطه و آشکار شدن تناقض های نهفته در دموکراسی لیبرالی در سال 2000 میلادی به بعد، جهان خود را برای رویارویی دگرباره ی نظام های فکری مهیا می کند.
این بار ایدئولوژی مطرح می شود که بر اساس مفاهیم الهی و وحی، تبیین و ترسیم شده است. و آن اسلام اصول گرای شیعی و یا به عبارتی شیواتر "خمینیسم" در مقابل جریان بنیادگرای وهابیسم القاعده، نئو لیبرالیسم انگلوساکسون و نئو سوسیالیسم کوبا، ونزوئلا، بلاروس و بولیوی قرار گرفته است.
در سال 2008 میلادی در پی شکست های پی در پی نظریه های اقتصادی و سیاسی نئو لیبرالیسم در کشورهای غربی و نبود هیچ گونه نظام و ایدئولوژی مناسب جهت اداره جوامع بشری در وهابیسم القاعده و نقض های فاحش در نئو سوسیالیسم که منجر به افتادن به دامان جمهوری اسلامی ایران برای اداره کشورهای تحت سلطه ی این تفکر شد، به خوبی می توان دریافت که آینده ی ایدئولوژی دنیاهایی که ماه عسل تکاپوی شیطان در زمین می باشد به پایان شوم خود نزدیک شده و تجلی زندگی آرمانی بر اساس یک سیستم و ایدئولوژی الهی طلیعه ی خود را برای نخستین بار بر مردم ایران و جهان رو نمایی کرده است.
برای همین است که دهه ی چهارم انقلاب اسلامی دهه تحول بنیادین نامیده می شود.(از آنجایی که تحول به عنوان یک سنت الهی در زندگی بشر بوده، نباید با آن سینه به سینه شد. بلکه دلدادگان به توحید در سنگر حوزه و دانشگاه از آن استقبال کرده و برای پیشرفت هر چه بهتر آن را مدیریت می کنند)
در عصری که آن را دوره ی پایان ایدئولوژی ها می دانند زعمای معاصر شیعه با شناختی دقیق و جامع از عمق نفوذ اسلام ناب محمدی(صلواة الله علیه و آله) و فقه شیعه اثنی عشری در فرهنگ نه تنها ملت شریف ایران که دیگر ملل اسلامی، قضاوت جدایی دین از سیاست را مورد حمله قرار دادند و انقلابی را بنیان گذاردند که با جان مایه های مذهبی در پی بر سرکار آوردن حاکمیتی مبتنی بر وحی است.
انقلاب اسلامی ایران در دهه ی چهارم حکومت الهی خود این بار مأموریتی بر دوش دارد که برای زندگی فردی و اجتماعی همه ی مردم دنیا اعم از مسلمان و غیر مسلمان، ایرانی و غیر ایرانی، شرقی و غربی دستور العمل زندگی و یا همان جامعه آرمانی و اسلامی تحت عنوان "حیات طیبه" را تبیین و ترسیم نماید تا جهان و بشریت را برای ظهور مقتدا و امام و مراد خود بقیة الله الاعظم آماده سازد؛ اما به شرط ابتلا و آزمایش در صدق ایمان!
در اولین صورت بندی که در جهان معاصر شکل گرفت حضور چهار نظام فکری مارکسیسم، لیبرالیسم، فاشیسم و نازیسم به چشم می خورد، که در تحولات جهان پس از جنگ جهانی دوم و شکست ایتالیا و آلمان از متفقین، ایدئولوژی مخصوص آنها نیز به بایگانی تاریخ سپرده می شود و جهان با دو قطب غرب لیبرالیسم و شرق مارکسیسم ادامه تاریخ می دهد.
با پایان جنگ سرد و فروپاشی قطب شرق، و به وجود آمدن جهان تک قطبی پس از سال 1990 میلادی عملا در معادلات جهانی تنها نظریه موجود در اداره ی حکومت ها، مدل لیبرالیسم بود. و این خود آغازی برای شروع استعمار فرانوین شد، که به عقیده ی فوکویاما، پایان ایدئولوژی ها در تاریخ می باشد.
در گذشته سه جامعه شناس مطرح یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر با کم ترین اختلاف، فرآیند عمومی جهان را به سمت سکولاریزیسیون و به حاشیه رفتن دین دیدند. اما با آغاز دهه ی 80 میلادی و با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران دگرباره فرضیه ی جامعه بدون دین به بایگانی تاریخ سپرده شد و جهان حرکت به سوی دینی شدن را آغاز نمود.
آری؛ با بیداری اسلامی در میان کشورهای اسلامی و مستضعف و به وجود آمدن جنبش های ضد استعمار و ضد سلطه و آشکار شدن تناقض های نهفته در دموکراسی لیبرالی در سال 2000 میلادی به بعد، جهان خود را برای رویارویی دگرباره ی نظام های فکری مهیا می کند.
این بار ایدئولوژی مطرح می شود که بر اساس مفاهیم الهی و وحی، تبیین و ترسیم شده است. و آن اسلام اصول گرای شیعی و یا به عبارتی شیواتر "خمینیسم" در مقابل جریان بنیادگرای وهابیسم القاعده، نئو لیبرالیسم انگلوساکسون و نئو سوسیالیسم کوبا، ونزوئلا، بلاروس و بولیوی قرار گرفته است.
در سال 2008 میلادی در پی شکست های پی در پی نظریه های اقتصادی و سیاسی نئو لیبرالیسم در کشورهای غربی و نبود هیچ گونه نظام و ایدئولوژی مناسب جهت اداره جوامع بشری در وهابیسم القاعده و نقض های فاحش در نئو سوسیالیسم که منجر به افتادن به دامان جمهوری اسلامی ایران برای اداره کشورهای تحت سلطه ی این تفکر شد، به خوبی می توان دریافت که آینده ی ایدئولوژی دنیاهایی که ماه عسل تکاپوی شیطان در زمین می باشد به پایان شوم خود نزدیک شده و تجلی زندگی آرمانی بر اساس یک سیستم و ایدئولوژی الهی طلیعه ی خود را برای نخستین بار بر مردم ایران و جهان رو نمایی کرده است.
برای همین است که دهه ی چهارم انقلاب اسلامی دهه تحول بنیادین نامیده می شود.(از آنجایی که تحول به عنوان یک سنت الهی در زندگی بشر بوده، نباید با آن سینه به سینه شد. بلکه دلدادگان به توحید در سنگر حوزه و دانشگاه از آن استقبال کرده و برای پیشرفت هر چه بهتر آن را مدیریت می کنند)
در عصری که آن را دوره ی پایان ایدئولوژی ها می دانند زعمای معاصر شیعه با شناختی دقیق و جامع از عمق نفوذ اسلام ناب محمدی(صلواة الله علیه و آله) و فقه شیعه اثنی عشری در فرهنگ نه تنها ملت شریف ایران که دیگر ملل اسلامی، قضاوت جدایی دین از سیاست را مورد حمله قرار دادند و انقلابی را بنیان گذاردند که با جان مایه های مذهبی در پی بر سرکار آوردن حاکمیتی مبتنی بر وحی است.
انقلاب اسلامی ایران در دهه ی چهارم حکومت الهی خود این بار مأموریتی بر دوش دارد که برای زندگی فردی و اجتماعی همه ی مردم دنیا اعم از مسلمان و غیر مسلمان، ایرانی و غیر ایرانی، شرقی و غربی دستور العمل زندگی و یا همان جامعه آرمانی و اسلامی تحت عنوان "حیات طیبه" را تبیین و ترسیم نماید تا جهان و بشریت را برای ظهور مقتدا و امام و مراد خود بقیة الله الاعظم آماده سازد؛ اما به شرط ابتلا و آزمایش در صدق ایمان!
- ۹۴/۰۹/۲۷
وعالیس