ایماء

ایماء به معنای اشاره و کنایه؛ ساده ترین نام برای دفتری است که از هر دری سخنی کوتاه به میان آورده و امیدوار است اگر مفید نیست مضر نیز نباشد

ایماء

ایماء به معنای اشاره و کنایه؛ ساده ترین نام برای دفتری است که از هر دری سخنی کوتاه به میان آورده و امیدوار است اگر مفید نیست مضر نیز نباشد

مشخصات بلاگ
ایماء

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَالْعَصْرِ ﴿١﴾
إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾
إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾
.
.
.
قال الإمام الحسین بن علی:
إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا، وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.
امام حسین علیه السلام فرمودند:
به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا هر آن جایى که دین وسیله زندگى آنها باشد، دین دار باقی می مانند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.
.
.
.
گنهکار اندیشناک از خدای/
به از پارسای عبادت‌نمای//
#سعدی

نویسندگان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَالْعَصْرِ ﴿١﴾

♦سوگند به این عصر و زمان

إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾

 ♦که همانا انسان دستخوش خسران و زیان است
إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾

♦مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردند


دریافت

 

  • ابوذر محمدی

♦همه ساله به مناسبت روز جهانی قدس در محافل و مجامع رسمی و غیررسمی ج. ا. ایران سخن از فلسطین و آرمان آن کم نیست؛ حرف‌هایی پر از تکرار درباره تاریخ و سرگذشت فلسطین تا مسائل امروز و راه‌حل‌های آن! و البته اغلب این‌ها پس از شجره‌خوانی و ریشه‌یابی، فصل مشترکی دارند که همان پیوند وثیق و عمیق با حاکمیت و نهادهای حکومتی است.

♦گفتگوها و جریان‌هایی گاه معتبر و گاهی ضعیف و جهت‌دارکه توسط تربیون‌های حکومتی و دولتی سخن‌پراکنی کرده و یا توسط جریان‌ها و جمعیت‌هایی که در این موضوع فعالیت می‌کنند و از مواهب و حمایت‌های مادی و معنوی سرشار حکومت و دولت بی‌بهره نیستند، تبلیغ می‌شوند و درست همین سیاست نظام پیرامون فلسطین، موجب شده در ایران نیز دغدغه و موضوع جهانی فلسطین، صرفاً همچون چند مسئله دیگر، موضوعاتی حکومتی تلقی شود و کاوش‌گران دل‌بیدار و زبان‌خاموش بسیاری را فراری دهد.

♦مخاطبان و علاقه‌مندانی که حتی پیش از مواجهه با هر گفتاری پیرامون آرمان فلسطین به این نتیجه می‌رسند که این قبیل گفتارها و نوشتارها سفارشی، تشریفاتی و کاریکاتوری بوده و نوعی خوش‌رقصی برای نظام مستقر است و نه روشنگری پیرامون مسئله‌ای که امروز دیگر نه جهان اسلام و عرب، بلکه همه اقصی نقاط این کره خاکی پیگیر اتفاقات آن هستند.

♦البته صد افسوس خوش‌رقصی که با گربه‌رقصانی‌های معاندین و مغرضین داخلی و خارجی ج. ا. ایران و جریان‌های مقاومت، این شائبه را به صورت خیلی پررنگ به بخشی از آن بدنه دغدغه‌مندان فراری القاء می‌کند که از همه این اقدامات و حرکت‌ها، بوی پول‌های نفتی و تربیون‌های ثابت نسبتاً مجانی و انحصاری آن‌هم برای صرفاً بعضی از چهره‌ها و افراد پایه ثابت روز قدس و مسئله فلسطین، به مشام می‌رسد.

♦بنابراین بخشی از جبهه انقلاب اسلامی خواسته یا ناخواسته دست به یک مصادره به مطلوب کثیف پیرامون فلسطین زده است که در پی آن دیگر برای هیچ‌کس میل و رغبتی به جهت نزدیک شدن به قدس شریف و فلسطین باقی نمی‌گذارد و از این‌رو اکثراً عطاء فلسطین و فلسطینیان را به لقائشان می‌بخشند! تا دیگر نه متهم به دریافت پول نفتی شوند و نه متهم به وصل بودن به آبشخور حاکمیت! و چه خسران و فراموشی بالاتر از این؟!

♦در صورتی که اگر ج. ا. ایران تلاش کند تا تمامی آحاد ملت به صورت واقع‌بینانه، نوآورانه و پویا، همه‌جانبه و فراگیر، بدون سوءگیری و... به مسئله فلسطین و سرزمین‌های اشغالی نگاه کنند، اتفاقاً هم از جهت دینی و موقعیت راهبردی و هم از جهت ژئوپولتیک و هم حتی از نگاه مطالعه پیرامون تعامل ادیان و مبارزات ضدامپریالیسمی، محور فلسطین می‌تواند علاقه‌مندان بسیاری را از اقشار، سنین و صفوف گوناگون به خود جذب کند.

♦همان‌طور که چه پیش از انقلاب اسلامی در ایران و چه پس از انقلاب اسلامی، در سطح جهان، بوده و هستند روشن‌ضمیران و دل‌بیدارانی که بی‌توجه به بوق‌های صهیونیست و مناسبات جبرانه حاکم شده بر عالم توسط رژیم اسرائیل، سراسر زندگی خود را وقف موضوع فلسطین کرده و سطور تاریخ را از برای آزادی قدس شریف مزین به نام خود کرده‌اند.

♦از این‌رو کوتاه سخن آن‌که اگر بخواهیم فلسطین و تمامی مناسبات پیرامون آن دوباره در ایران جایگاه حقیقی خویش را باز یابد لازم است اجازه دهیم تا آفاق و دریچه‌های آن با روایت‌هایی غیررسمی و غیرحکومتی برای مردم گشوده شود و بدون نگاه به خطوط قرمز دیکته شده توسط سلایق حاکم بر ایران و جهان معاصر، پیرامون مسئله فلسطین اشغالی، همه ماجرای فلسطین، این‌بار با نگاهی کاملاً مستقل و بی‌حصر از هر شئ و شخصی، باز تعریف شود؛ چراکه قدس شریف از گذشته تاکنون محل توجه ادیان مختلف بوده و هست. نیز اهتمام دین یهود، مسیحیت و اسلام به سرزمین فلسطین بر هیچ‌کس پوشیده نیست؛ زیرا فلسطین هم به لحاظ جغرافیایش که در لولای سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا قرار دارد و هم به لحاظ تاریخی، سرزمین حوادث بزرگ و تمدن‌ساز بوده است. همچنین حضور یهودیان در تاریخ قدس، ظهور و زندگی مسیح در فلسطین، معراج حضرت رسول از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و وقایع بی‌شمار دیگر به این مکان اهمیتی بی‌نظیر داده است.

♦تاریخ معاصر فلسطین نیز همواره مورد بحث جدی رسانه‌ها و تربیون‌های مختلف بوده است. نیز برای ایرانی‌ها که یکی از مهم‌ترین دشمنانشان را اشغالگران سرزمین فلسطین می‌بینند، مسئله فلسطین اهمیتی دوچندان و ویژه دارد.

♦در همین راستا نظرسنجی‌های بین‌المللی از ایرانیان نشان می‌دهد که طیف‌های سیاسی مختلف در ج. ا. ایران، با وجود اختلافشان بر سر مسائل داخلی و حتی نوع روابط با غرب، همبستگی شگفت‌انگیزی در توجه کانونی به فلسطین و مسائل پیرامون آن دارند و صاحب یک نگاه ویژه به سبک ایرانی برای حل این مسائل هستند. این همان چیزی است که سبب شده صورت این مسائل در سه دهه اخیر دگرگونی اساسی یابد و امروزه مقامات آمریکایی و صهیونیست‌ها اقرار کنند بدون نظر موافق ایران، کاری در فلسطین پیش نمی‌رود. شاید علت پیگیری نوع حساسیت، نگاه و نظرات ایرانیان در این زمینه توسط مؤسسات نظرسنجی غربی نیز همین باشد.

♦بنابراین بایسته است با وجود همه این دلایل و سخنان، در عین حفظ و تحکیم مبانی نظری خویش پیرامون آزادی فلسطین به عنوان یک گفتمان و آرمان اساسی و فراموش ناشدنی، با شیوه و قالبی نو، اقدامی جدّی نسبت به تدوین روایتی تخصصی، علمی، منصفانه، صادقانه، بی‌پروا، دقیق، وسیع، همه‌فهم، غیرحکومتی و... پیرامون مسئله جهانی فلسطین از سوی ج. ا. ایران برای ملت ایران در گام نخست و پس از آن برای جهانیان صورت پذیرد.

  • ابوذر محمدی

"لیلا خالد"

با نام تشکیلاتی

"شادیه ابوغزاله" (اولین زن چریک مبارز)

در سال ۱۹۶۹

برای نخستین بار

و به جهت

جلب توجه اذهان مردم جهان به فلسطین

و همچنین

آزادی فلسطینیان در بند رژیم صهیونیستی،

اقدام به هواپیما ربایی

از یک شرکت هوایی اسرائیلی کرد.


#نه_به_معامله_قرن

  • ابوذر محمدی

مسجد جامع کبیر یزد یکی از شاهکارهای معماری و تاریخی جهان به شمار می رود و می توان گفت دارای بلندترین مناره های جهان است. بنای این مسجد با عظمت قرنهاست که از فراسوی تاریخ تمدن این سرزمین می درخشد به نحوی که در کتب تاریخی یزد آمده است:”مسجد را بر جای آتشگاه ساسانی ساخته اند و سنگ بنای آن توسط علاء الدوله گرشاسب نهاده شده است”. این مسجد یکی از زیباترین مساجد دورهٔ تیموری است که از نظر کاشیکاری سَردَر رفیع، مناره ها و کتیبه آن در عداد زیباترین شاهکارهای معماری قرن نهم هجری قمری می‌باشد. گرچه ساختمان اصلی مسجد را به قبل از دورة تیموری نسبت می‌ دهند ولی ساختمان فعلی بر طبق کتیبه‌ های موجود نشان می‌ دهد که در دورهٔ تیموری بنا گردیده‌ است.



این مسجد در سال ۱۳۱۳ با شماره ۲۰۶ در فهرست آثار ملی ثبت شده است.
برای دانستن اطلاعات بیشتر درباره این "ایوان راست قامت در دل کویر" به لینک های زیر مراجعه کنید.
  • ابوذر محمدی

مائیم و

   خیال یار و 

        این گوشهٔ دل...

"مولانا"


تصویر مربوط به مناره مسجد جامع دامغان است.

  • ابوذر محمدی

قرن حاضر، قرن جنگ های صلیبی فرهنگی است!

آری؛ امروز به اعتباری می توان گفت که صاحبان قدرتهای برتر نظامی و صنعتی، مغول های با فرهنگ عصر حاضرند! صلیبیون قرن اتم اند! اما به جای شیهه اسب ها و برق شمشیر ها و غبار لشکرها، آنچه به کار آنها می آید و در همه جای جهان دیده و شنیده می شود، شیهه ی بی امانی است که از حلقوم رادیو ها و تلویزیون ها بر می آید و برق خیره کننده ای است که از چشم دوربین ها ساطع می شود و غبار عالمگیری است که از موج ماهواره ها و دکل ها بر می خیزد. امروز حاجت به قلعه کوب و منجنیق نیست. ماهواره ها و دکل ها، این منجنیق های مستقر در آسمان و زمین، از آخرین غروبگاه خورشید در مغرب، نخستین طلوعگاه او را در مشرق، هدف قرار می دهند، پیش از آنکه خورشید را فرصتی و فراغتی برای طلوع باشد.

این لشکرکشی فرهنگی، به ایلغار مغولی و قتل عام صلیبی و قلعه کوفتن و سر بریدن، منحصر و محدود نیست. میمنه ی سپاه، سر می برد، و میسره ی سپاه، دل می برد!

صاحبان قدرتهای برتر نظامی و صنعتی در قرن بیست یکم، "دجال"های عصرند، مرکوب آنان از هر سر موی، آوازی سر می دهد و آوازه ای در گوشها می افکند، چندان که گاه بسیاری از فرهنگسازان بشریت را نیز شیفته و فریفته خویش می سازد و کسانی را که خود در بستر تاریخی پدیدآورندگان فرهنگ و زایندگان تمدن و امهات علم و فضیلیت پرورش یافته‌اند، بر مرکوب می نشاند و به شوق خانه بخت و مدینه فاضله موعود غرب، از موطن ظاهری و باطنی شان در شرق بیرون می برد و در گریز از خراجات و خرابات شام، بارکش غول بیابان می کند! و چون این وضعیت بروز کرد باید ناله برآورد و گفت:

دلبران دل می برند اما تو جانم می بری

  • ابوذر محمدی
سرکار خانم منیر قیدی
بی شک ارزش زحمت غریبانه شما هر منصفی را بر آن می دارد تا لحظاتی را به احترامتان ایستاده دست زده و حضرتعالی را تحسین نماید.
تحسینی که لاجرم باید به یاداشتی کوتاه پیرامون  اثر کم نظیر "ویلایی ها" ختم شود. چرا که دوربین شما روایتگر زندگی لیلایی قشری از این جامعه است که ای بسا شاهنامه سرایان این مرز و بوم در عصر معاصر، بنابر رسالت ذاتیشان خیلی زودتر از این ها باید به سراغشان می رفتند.
خانم کارگردان
این چند سطر را در حالی به حضرتعالی و لیلی های غریب داستان شما تقدیم خواهم کرد، که موج شور و نور شعور در هم آمیخته شده از "سیروا فی الارض" داستان خلق شده توسط حضرتتان، که به نوعی طریقیت در رمز گشایی از حلقه مفقوده ظرفیت تمدن بشری و بازشناسی هویت حقیقی انسان معاصر دارد؛ مجال نشستن را از من ربوده است.

زیرا به نظرم روایت لیلایی "ویلایی ها"
داستانی شنیدنیست از فرماندهانی که خط مقدمِ پشت جبهه ها را مردانه نگه داشتند تا خط شکنان صف اول، راست قامتانه، دل به آتش نمرودیانی که سایه ی 2500 سال استبدادشان از سرمان کم شده بود، بسپارند!
دل در کف عشق آسمانی داده هایی که در کالبد بی انتهاءِ خویش عشق و عقل را معنایی نو بخشیدند و اثبات کردند اجتماع نقیضین فقط برای اصحاب فراموشی محال است.
روایت دریادلان قرن بیستم که شیرینی و تلخی توأمانش عبرت است برای آن ناخلفانی که با داعیه حقوق بشر و فمنیست شبانه چادر بر سر کرده، از این ملت رو گرفتند و به سوی زباله دان تاریخ، مهد آزادی گریختند تا روزی با دلالی تحریم های خانه مادری، به درد آینده ایران و اسلام بخورند!
شیرزنانی که سفره تهی از نان، رنج تنهایی و بی همسری، ملامت و طعنه ی کوفیان داخلی و خارجی را بر جان خویشتن و فرزندانشان خریدند، تا این ملت، با غرور، صاحبخانه خود بماند.
همسران و مادرانی که زجه هایشان بمانند ذوالفقار است بر سر آن غافلان زالوصفت داخلی که به نام مستضعفین و به کام مستکبرین، روزی جام زهر به دست گرفتند و دیگر روز کیسه دوختند برای جمع کردن غنیمت!
همان ناجیان افسانه های ناگفته و نانوشته ی هزار و یک شب حزب الله، که گام به گام اشارت نگاهشان چون اکسیری در عمق وجود هر فطرت حق طلب شرقی و غربی نفوذ می کند.
سوژه های نابی که جبرئیلان زمان، یعنی عکاسان، فیلم سازان و مستندسازان نیز انتقال پیامشان را فراموش کردند!
دل های منتظر و چشمان خیره بر دری که بعد از خدا و امام، تمام دل گرمی جوانان و مردانی بودند که با دست خالی در برابر ابر قدرت های جهان ایستادند و با دشمن تا دندان مسلح جنگیدند و دزد را تا پشت درهای بسته خانه اش تعقیب کردند.
زینب هایی که با خطبه هایشان جماعت ناسپاس، خیانتکار و نجومی بگیر را رسوا کردند و نهضت خمینی را در عصری که بشریت به سوی پرتگاه ذلت و لجن زار لذت قدم می گذاشت، یاری کردند.
فرشتگانی که با همان عشق به امامشان، مومنانه و صبورانه به نان و ماست بسنده کردند، تا مشت های گره کرده شان دهان آمریکا و انصارش را خورد کرده و صبح پیروزی را نزدیکتر کند.
و یقین دارم اجر روز افزون مجاهدت های خاموش همه آن مریم های زمانه ی ما که در حکم مام وطن برای نسل های بعدی هستند، نزد شاهد اصلی محفوظ است.ان شاالله
  • ابوذر محمدی

"قهرمان عصر ما" نام پنج داستان به هم پیوسته است که در سراسر آن تصویر زنده ی جوانی به نام "پچورین" خودنمایی می کند. پچورین یک فرد اشرافی تحصیل کرده و با استعدادی است که پیوسته درباره ی زندگی و خواهش های خویش می اندیشد و چون محیط مناسبی برای معرفی خود نمی یابد، قوایش را در زندگی بی حاصلی تباه می کند.

تصویر این جوان رمانتیک قرن نوزدهم که حلال مشکلات مهم عصر خود جلوه می کند؛ چنان استادانه پرداخته شده است که در محافل ادبی آن زمان غوغایی برپا کرد.
با "قهرمان عصر ما" نثر روسی تلطیف شده و بیش از پیش بلیغ و توانا گردید، و به خوبی از عهده ی مجسم کردن باریک ترین نکات روانی برآمد و راه را برای نویسندگان بزرگی چون "تورگنیف" و "داستایوسکی" و "چخوف" هموار کرد. "بلینسکی" منتقد بزرگ روسی می گوید: "قهرمان عصر ما نثر شاعرانه ای است که به تمام معنی حق عنوانی را که بر آن نهاده شده ادا کرده است".

لرمانتف شاعر و نویسنده مشهور روسی به سال 1814 در مسکو تولد یافت. زودتر از آنی که فکر می کرد مادرش مرد، و او در کشاکش بین پدر و مادر بزرگ به مادر یزرگ ثروتمند، مشهور و نسب دارش رسید، که البته اثرات عمیق این کشمکش ها و نیز جدایی های مکرر میان او و چند معشوقه اش بعدها در نمایشنامه های او به وضوح به چشم می خورد. 14 سال بیش نداشت که منظومه مشهور "ابلیس" را که معرف نبوغ و استعداد سرشار او بود سرود. از همان نوجوانی و جوانی با زبان های فرانسه، آلمانی و انگلیسی آشنا شد و علاقه زیادی به تئاتر، موسیقی و مخصوصا نقاشی ابراز نمود، چنانکه چندین پرده نقاشی از خود به یادگار گذارده است.

در سال 1830 برای تحصیل حقوق سیاسی وارد دانشگاه مسکو شد، ولی علاقه بسیار او به ادبیات سرانجام باعث شد تا به رشته ادبیات همان دانشگاه منتقل شود. اما پیش از اتمام تحصیل به علت گستاخی رفتارش از دانشگاه اخراج شد. از این رو ناگزیر مدرسه نظام را به پایان رساند و به درجه افسری به خدمت پرداخت.

لرمانتف در ادبیات روسیه مقامی بلند دارد و با آن که یکی از بزرگترین شعرای رمانتیک روسیه است، از پایه گذاران سبک رئالیسم در ادبیات آن کشور نیز به شمار می آید. نظم لرمانتف نغز و پر معنی، و نثرش بسیار ساده و دلپذیر است. لرمانتف آثار متعددی دارد که از آن میان دو منظومه "ابلیس" و "نوراهب" و داستان "قهرمان عصر ما" بسیار مشهور است.

لرمانتف در سال 1841 بر اثر زخم دوئلی که علت آن بسیار بچه گانه بود، در سن بیست و هفت سالگی یعنی هنگامی که هنرش تازه به کمال رشد و قوت رسیده بود در گذشت.

توصیه می کنم جهت اطلاع از منظومه فکری و روزگار لرمانتف کتاب "میخائیل لرمانتف و مشرق زمین" را نیز مطالعه کنید.

بخشی از مقدمه قهرمان عصر ما که به قلم لرمانتف نوشته شده است:
قهرمان عصر ما بی شک تصویر است اما نه تصویر یک شخص بلکه این تصویر از روی عیوب و گناهان روز افزون تمام نسل معاصر ما تهیه شده است. شما به من خواهید گفت که انسان محال است تا این اندازه بد باشد اما من هم از شما می پرسم: شما که به وجود آن همه پهلوانان شریر "تراژیک" و "رمانتیک" معتقد بودید چرا اکنون در واقعیت "پچورین" تردید می کنید؟! و اگر تخیلاتی وحشتناک تر و پلیدتر از این تصویر شما را به خود مجذوب و مشغول می کرده، چرا این شخصیت حتی به فرض آنکه حقیقی نباشد، توجه شما را جلب نمی کند؟! نکند به دلیل آن باشد که این تصویر بیش از آنچه شما می خواهید حقیقت باشد؟!

...ممکن است بگوئید که از نمایاندن این حقایق عالم اخلاق بهره ای نخواهد برد، ولی اشتباه می کنید. آنچه تا به حال به مردم شیرینی خورانده اند کافی است و معده ی آنها از این همه شیرینی به هم خورده، اکنون دواهای تلخ و حقایق تند لازم است.

چند برش از میان ده ها برش زیبا و پر معنای نهفته در دل رمان به سختی انتخاب شده و در ادامه خواهد آمد.

اما قبل از این که به سراغ برش ها برویم، باید عرض کنم به ضرب المثلی برخوردم که ذکرش خالی از لطف نیست؛ و آن ضرب المثل"ما احمقان را چه به چای خوردن؟!" است که در فارسی چنین می شود: "ما را چه به این حرف ها؟!".

اما برش ها:

  • ابوذر محمدی

آیا به عنوان یک ایرانی از ماهیت جشن های 2500 ساله ایران مطلع هستیم؟ آیا میدانیم اساسا عدد 2500 سال بعنوان نماد آغاز سلطنت کوروش کبیر چگونه محاسبه شده است؟ آیا میدانیم طراحان و برگزار کنندگان این جشن، که با هزینه مردم ایران برپا شد و در آن ایرانیان تنها به عنوان مستخدم سران غرب و شرق بکار گرفته شدند، چه کسانی بودند؟

صرف نظر از هزینه‏ هاى هنگفت و نیز مفاسد فراوان این‏ مراسم، طراحى و اجراى این برنامه به تمامى از سوى مجامع‏ صهیونیستى صورت گرفت. على رغم تبلیغات ادعایى دربار پهلوى مبنى بر بزرگداشت 2500 سال سلطنت و پادشاهى در کشور ایران، واقعیت این بود که جشن‏هاى 2500 ساله، صرفا با هدف نکوداشت‏ خاطره و تاریخ عزیمت یهودیان از بابل به ایران و بیت المقدس در زمان کوروش، در سال 539 قبل‏ از میلاد برگزار شد. آن گونه که بعدها آشکار شد، محافل یهودى صهیونیستى در سال‏ 1340 شمسى/1961 م، طرح و تمایل به برپایى این جشن را اعلام کرده بودند.

در سال 1961، صهیونیستها  تصمیم گرفتند تا به منظور یادبود آزادى و رهایى ملت‏ یهود از اسارتش در بابل، کنگره‏اى با شرکت تاریخ نویسان برگزار نمایند. در تاریخ یهود آمده است  بخت النصر دوم، پادشاه بابل، پس از آنکه اورشلیم را فتح کرد، یهودیان  را به‏ اسارت به بابل برد البته لفظ اسارت کلمه ایست که یهودیان برای مظلوم نمایی در تاریخ از آن استفاده کرده اند چرا که هنگامیکه بنی اسرائیل در بابل ساکن شدند به قدری از شرایط محل اسکان خود راضی بودند که حتی پس  از آنکه کوروش پادشاه ایران به آنان اجازه بازگشت به بیت المقدس را داد حاضر نشدند به آن سرزمین بازگردند و تنها چندین تن از آنان برای باز سازی اماکن مذهبیشان به بیت المقدس رفته و پس از مرمت و باز سازی دوباره به بابل باز گشتند. به نقل از منابع یهود بنی اسرائیل  به مدت چهل سال  اجازه ورود به بیت المقدس  را نداشتند، یعنى تا زمانى که کوروش کبیر، شاه پارس، بابل را در سال 539 پیش از میلاد به‏ تصرف خود در آورد(اهل تحقیق تامل کنند که چرا با انکه کوروش از نژاد برتر نیست اما در متون یهودیان از "ما شیح" برشمرده می شود). یهودیان این زمان را تاریخی خوش یوم برای بنی اسرائیل میدانند به همین جهت از آنجا که قدرت سیاسی یهودیان و صهیونیستها در دوران پهلوی افزایش یافته بود پیشنهاد برگزاری مراسم باشکوهی جهت یاد بود آزاد سازی یهودیان در این تاریخ بدست کوروش را مطرح کردند.

 مشاور فرهنگى دربار که از گرایش‏هاى متکبرانه شاه مطلع بود. از شاه‏ درخواست‏ ملاقات کرد. در این ملاقات، تاریخ شناس معروفى که متأسفانه با تمام دانش خود از شخصیتى ضعیف و نفوذپذیر برخوردار است، او را همراهى مىی کرد و نظریه زیر را ارائه نمود:

"«به جاى آنکه بگذاریم اسرائیلى‏ ها این بزرگداشت را منحصر به آزادى یهودیان از بابل، نمایند، چرا تأکید را بر ارزشهاى والاى کورش کبیر، شاه هخامنشى قرار ندهیم‏ و به سلطنت رسیدن او را به عنوان یکى از زمانهاى پرعظمت عهد عتیق جلوه‏ ندهیم، تا به این ترتیب نشان دهیم که سلطنت در ایران منشایى اصلى و تاریخى‏ دارد؟"»

 این پیشنهاد به نظر شاه خیلى جالب آمد. در آن زمان، بر اساس محاسبه کانون‏ هاى صهیونیستى، سال 539 قبل از میلاد به عنوان‏ مبدأ، با سال 1961 میلادى (1340 شمسى) یعنی زمانی که صهیونیستها پیشنهاد برگزاری این مراسم را به محمد رضا پهلوی دادند  جمع شده و رقم 2500 سال  به دست آمد.              

در افشاى ماهیت این جشن، حضرت امام خمینى (قدس الله نفسه) مردم ایران را نسبت‏ به ماهیت و اهداف برگزار کنندگان این مراسم هشیار و آگاه نمود:

«"کارشناس‏ هاى اسرائیل براى این تشریفات دعوت شدند به طورى که خبر شدم و نوشتند به من، کارشناس‏ هاى اسرائیلى مشغول به پا داشتن این جشن هستند و این‏ تشریفات را آنها دارند درست مى‏کنند. این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الان‏ در حال جنگ با اسلام است... . به این ممالک اسلامى بگویید که نروید به این جشنى که اسرائیل دارد بساط جشنش را به پا میکند یا درست میکند؛ کارشناس‏ هاى اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست میکنند. در این جشنى که کارشناس‏ هاى اسرائیل دارند این عمل را می‏کنند، نروید."»

در یک اثر تحقیقى نیز در این باره چنین تصریح و تأکید شده است:" داستان آزادى یهود به دست کوروش در تورات نقل شده و جشن ‏هاى 2500 ساله که‏ محمد رضا پهلوى راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ایران و به خاطر بزرگداشت‏ این واقعه تاریخى محبوب یهودى‏ها و با رهبرى و برنامه ریزى صهیونیست‏ ها بود."

محافل یهودى و صهیونیستى نیز در این باره اعترافات جالب توجهى داشتند که  یک نمونه آن یادداشت "لطف الله حی" است. لطف اله حى یکى از سران انجمن کلیمیان تهران، نماینده مجلس شوراى ملى، از مشاهیر و معاریف فراماسون و عضو برجسته تشکیلات صهیونیسم که ریاست "شوراى یهودیان ایران"در "شوراى مرکزى جشن‏هاى 2500 ساله" را عهده‏دار بود، در مهر ماه 1349، طى اطلاعیه ه‏ایى در میان جامعه یهود ایران، در این باره چنین نوشت: در آزادى ملت یهود از اسارت بابل و آبادى خانه خدا و معبد دوم در اورشلیم صادر شد و نه تنها به منزله‏ لوحه زرینى در بزرگى روحى و عظمت فکر انسانى شاهنشاهى ایران در تاریخ‏ بشریت به یادگار مانده و هنوز هم می ‏درخشد بلکه ماده تاریخ 2500 ساله جامعه‏ یهودیان ایران شد. در حقیقت اعلامیه کورش کبیر ابتداى سکونت یهودیان ایران در ادوار عزرا و نحمیا و زر و بابل در این دیار مقدس به شمار می‏آید. فى الواقع جشن‏هاى سال آینده براى یهودیان ایران جنبه جشن 2500 ساله‏ تاریخ ما [یهودیان‏] در ایران است. از این حقایق مهمتر آنکه این جشن‏ ها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ قرن ما شاهنشاه آریامهر که به حق نزد یهودیان جهان کورش ثانى لقب‏ گرفته است انجام میگیرد. به همین منظور از مدت‏ها قبل از طرف شوراى مرکزى جشن‏ هاى شاهنشاهى با شرکت گروهى از سرشناسان و افراد بصیر جامعه یهود، شوراى یهودیان ایران وابسته‏ به شوراى مرکزى جشن‏هاى شاهنشاهى تشکیل و با مطالعه مستمر و عمیق و مشاورات لازم برنامه اجرایى جامعه ما [یهودیها] را در این باره تهیه نمود [...که‏] شامل اقدامات مفصلى در زمینه‏هاى فرهنگى-بهداشتى جشن‏ها و مشارکت جوامع‏ مختلف یهودیان جهان است به موقع خود به اطلاع همگان خواهد رسید تا هر خانواده یهودى ایرانى سهم خود را در آن ادا نماید."»

محافل یهودى صهیونیستى با برگزارى جشن‏هاى مزبور، و تغییر تاریخ و تقویم‏ هجرى شمسى ایران به تاریخ جعلی شاهنشاهى کوروش کبیر و در واقع «تاریخ و تقویم یهود ایران» سعى در تعقیب مقاصد خود کردند دو دلیل اصلی از برگزاری این مراسم یکی: تقویت مناسبات رژیم صهیونیستی  با شاه و بهره برداری از تاریخ ایران در جهت حمایت از قوم یهود و تبلیغات بویژه در خصوص خدمات کوروش در آزاد کردن قوم یهود از یوغ پادشاه بابل و بدین وسیله تحکیم پیوندهای باستانی ایران و یهود در جهت حمایت و پشتبانی ایران از اسرائیل جعلی در زمان خطر و تحدید علیه رژیم جعلی اسرائیل بود.

اما شاه به دلیل فشار افکار عمومی ایران نتوانست بطور رسمی و آشکار از سران رژیم صهیونیستی در این جشن دعوت به میان اورد و مطبوعات رژیم اشغالگر  به این علت شاه را مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند.

دوم بهره برداری مناسبات اسرائیل جعلی و ایران با اعراب و ایجاد روابط پنهانی اعراب با اسرائیل جعلی در زمینه سازش و عدم حمایت از فلسطین بود. شاید حال بتوانیم دلیل توجه محافل صهیونیستی ایرانی و شبکه ها و سایتهای فارسی زبان ضد ایران را در تعریف و تمجید از کوروش کبیر و مدح جشنهای 2500 ساله دریابیم. چرا که از سیاستهای صهیونیسم در دنیا، نسبت دادن هر شخصیت بزرگ و ملی به تاریخ یهود است تا علاوه بر جلب حمایت برای صهیونیستها حس ملی و وطن دوستی آن ملت (لطفا برای جلب هر چه بیشتر به صهیون داستان استر و مردخای را هم بخوانیم!) را با سیاست خاص خود به حمایت از صهیونیستها پیوند زنند.

 

منابع :

تکاپوی صهیونی در ایران معاصر، محمد تقی تقی پور.

ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی دوم، سید هادی خسرو شاهی.

 

سایت صبح پیروزی

  • ابوذر محمدی

فرمانده!

راه ت ادامه دارد...

.

.

.

  • ابوذر محمدی

اسلام می خواهد جامعه اسلامی زنده بماند، و جامعه بدون این که بر محور عدالت بچرخد و حقوق مردم در آن جامعه محفوظ باشد، باقی نمی ماند. پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی فرمود: "المُلک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم". در جای جای قرآن کریم اشاره است به این که سبب هلاکت اقوامی ظلم آن ها بود: "و ما کان ربّک لیُهلک القری بظلمٍ و أهلها مصلحون؛ خداوند مردمی را که مصلح باشند، به سبب یک ظلم هلاک نمی کند". اغلب مفسران گفته اند مقصود از این ظلم، شرک است: "إن الشرک لظلمٌ عظیمٌ"؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی مردم را اگر از نظر روابط اجتماعی و حقوق اجتماعی عادل باشند، به سبب کفر و شرک هلاک نمی کند.


*لطفا
برای پیدا کردن ارتباط بین محتوای این پست و عنوان این پست که آیه ۸۲ سوره انعام هست، چند دقیقه فکر کنید.
از اون استنباط هایی کردم که می ترسم یه کم صریح و شفاف ابرازش کنم.
تو رو خدا خوب خوب فکر کنید.
.
.
.
در ضمن نوروز تان نو روز
  • ابوذر محمدی